دومین یلدای من در مهد کودک شازده کوچولو
ا مروز که می خواستم از مهد به خونه بیام خاله دوتا عکس و یه سیدی از مراسم یلدای امسال بهمون داد اینقدر مغرور شده بودم که اونارو محکم گرفته بودم و به هیچکس نمی دادم . اما نمی دونم چی شد که یکدفعه تمام اون عکسا روی لپ تاپ ظاهر شدن. خلاصه مامانم یکی یکی عکسارو می دید و از من می پرسید این کیه؟ اسمش چیه؟ منم با شهامت و خیلی سریع جواب می دادم علی .... حسین .... حمید ... تاتمه(فاطمه) ... مامان هم از اینکه من خیلی خوب دوستامو می شناسم و بهش معرفی می کنم حسابی ذوق می زد و احساس غرور می کرد تا ا...
نویسنده :
امیرمهدی و مامان
16:11
وقتشه که کمی به خودم برسم...
بچه که بودم سخت ترین مرحله حمام من سشوار کردنم بود که همیشه ازین کار فراری بودم اما حالا دیگه مرد شدم و خودم باید این کارو انجام بدم حالا مهم نیست که موهام چه شکلی میشه.فشن .... تاج خروسی .... آلمانی .... کره ای .... زاپنی و ....... خلاصه به هر مدلی در میاد غیراز ایرانی. ...
نویسنده :
امیرمهدی و مامان
23:17